معنی واژگان درس «عهد و پیمان، عشق به مردم، رفتار بهشتی، گرمای محبّت»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
متواضع |
فروتن، افتاده |
صمیمی |
با محبت |
دقیق |
ریزبین |
منظم |
مرتب، با انضباط |
دانش آموختگی |
تحصیل و درس خواندن |
عهد |
پیمان |
پایبند می ماندند |
عمل می کردند |
موظف |
مسئول |
موظف می دانم |
وظیفه ی خود می دانم |
اصلاح |
درستی، نیک اندیشی |
توصیه |
سفارش |
تکالیف |
جمع تکلیف |
رئیس جمهور |
مدیر اجرایی کشور |
نخست |
ابتدا |
مطهّر |
پاک و مقدّس |
صحن |
میدان، حیاط |
وضع |
حالت، وضعیت |
رئیس جمهور وقت |
رئیس جمهور آن زمان |
به هم ریخته |
آشفته و بی نظم |
جلسه |
نشست و گردهمایی |
خوراک |
غذا خوردن |
معین |
مشخص، تعیین شده |
عوض نمی شد |
تغییر نمی کرد |
خصلت |
ویژگی رفتاری، خُلق و خو |
جفت |
دو تا |
هجوم |
حمله |
امان |
ایمن، امنیت |
در امان بودن |
در پناه بودن |
عیب |
اشکال، ایراد |
تحمل |
صبر کردن، شکیبایی |
موقع |
هنگام |
شباهت |
شبیه بودن، همانند بودن |
کهنسال |
قدیمی |
کنجکاوی |
توجه، پیگیری |
عابران |
رهگذران |
بی توجه |
بی اعتنا |
سی |
تلاش |
زوزه |
صدای گرگ |
اصلاً |
به هیچ وجه |
مکث کرد |
توقف کرد، ایستاد |
انگار |
به نظر، گویا |
غلتیدند |
سُر خوردند |
جدی |
کسی که به کارهای خود اهمیت می دهد |
||
غیبت |
حاضر نبودن (پشت سر دیگری حرف زدن) |
||
فقیر |
نیازمند، ندار، بی چیز، محتاج |
||
خلوت |
بدون شلوغی، کم رفت و آمد |